سلام عزیزان !!!!
شما برای مستقل بار آوردن بچه هاتون چه کارهایی رو انجام میدید و از چه سنی شروع می کنید ؟
لطفا همه جواب بدن و حداقل ۵ مورد رو ذکر کنند
از وقتی که برای نظر دادن میذارید ممنونم
همیشه سلامت باشید
رتبهدهی
- پنجشنبه ۳۰ مهر ۹۴
- ۲۳:۲۵
رتبهدهی
- پنجشنبه ۳۰ مهر ۹۴
- ۲۳:۳۷
تو یه موارد کوچک زندگی نظرش رو میخوام میگم تصمیم خانواده اینه نظر تو چیه.
بهش میگم برای اینده ات و درست خودت تصمیم بگیر از بچگی سعی میکنم با کمک خودش استعدادهاش رو کشف کنم که بتونه در اینده درست تصمیم بگیره (مثل پدر مادرهای بی منطق نمیگم چون من مهندس و دکترم تو هم باید مثل من بشی)
البته بعضی ها هستن به خاطر اینکه مثلا بچه مستقل بشه ازش بیگاری میکشن من با این کار مخالفم مثلا اینکه بهش بگی اشپزی کن و جارو کن هیچوقت به بچه ها این کارهارو ندین مگر اینکه خودش داوطلب باشه اونم نه اینکه بیچاره از سر تعارف یه کاری رو قبول کرده باشه.
سعی میکنم به انتخابهاش احترام بذارم مثل انتخاب دوست و انتخاب رشته ورزشی و لباس و تیم ورزشی مورد علاقه اش مثلا نمیگم من چون طرفدار فلان تیمم و پدر بزرگهات هم طرفدار این تیمن تو هم باید این تیم رو انتخاب کنی.
تو جمع ضایع اش نمیکنم و سعی میکنم طوری مردم رو عادت بدم که از سنین کودکی به بچه ام احترام بذارن اگه کسی بگه بالا چشم بچه ات ابرو حالش رو جا بیارم.
رتبهدهی
- جمعه ۱ آبان ۹۴
- ۰۰:۰۵
رتبهدهی
- جمعه ۱ آبان ۹۴
- ۰۰:۵۳
سلام
از همون طفولیت سعی میکنم یکسری کارهای داوطلبانه تعریف کنم که هرکدوم از بچه ها که انجام داد به یک مبلغ پول دست پیدا کنه.
البته خیلی کار ظریف و حساسیه! به قول روانشناس ها، این تربیت اشتباهه که مثلا به بچه بگی نماز بخون تا جایزه بدم!!! یا درس بخون تا فلان چیزو واست بخرم! این اشتباه محضه ببنظرم!
چون بچه فکر میکنه واسه پول داره کارهای خوب رو انجام میده! و یا واسه من داره انجامشون میده! درحالیکه بچه باید بفهمه همه ی این کارها فقط و فقط واسه خودشه!!
پس نباید برای انجام کارها و وظایف خوب جایزه گذاشت. اما برای اکسترا ورکز(باور کنید هرچی فکر کردم واژه مناسب ایرونی نیافتم که منظورم رو برسونه!) که جداگانه تعریف میکنم مبالغی در نظر میگیرم تا بچه ها کار کردن و پول درآوردن رو هم یاد بگیرن.
مثلا اینکه هرکس یه نقاشی قشنگ بتونه بکشه و من خوشم بیاد ازش میخرم!! و البته اگر خوشم نیاد نمیخرم!!!!!!!
یا اگر هرکس کفش هاشو یکسال بپوشه و پاره نکنه، یه جفت کفش اضافی واسش هدیه میخرم! یا اگر خواست پولش رو بهش میدم!
و یا اینکه هرکس هر ماه فلان قدر پس انداز کنه، فلان قدر هم من بهش کمک میکنم تا پس اندازش بیشتر بشه
خلاصه کلی چیزای خوب میشه به بچه ها یاد داد ….فقط خیلی باید دقت بشه که با وطایف اصلیشون تداخل پیدا نکنه! مثلا نگیم اگر به مادرت کمک کنی پول میگیری! چون بچه وظیفه اش هست بدون هیچ پولی و با عشق به مادرش کمک کنه!!
و از همه مهمتر سعی میکنم همه ی تجربه های اقتصادی زندگیم رو، از شکست ها و اشتباهات تا پیروزی ها، همه رو در قالب ها و زبان های مختلف به بچه هام یاد بدم.
———————–
البته بحثم خیلی اقتصادی شد، چون استقلال در نگاه اول با پول تامین میشه! ولی اصل اقتصاد در شخصیت فرد هست و اینکه شخصیت محکم و متکی به پروردگاری داشته باشه!
که اینم خیلی سخت و حساسه و تنها راهش اینه باورهای اصیل مذهبی در بچه شکل بگیره و بنده ی هیچکس و هیچ چیزی جز خدا نباشه …….. خصوصا بنده ی نفس خودش!!!!!
یعنی درکنار اینکه عزت نفس بچه باید تقویت بشه، از شکل گرفتن غرور و تکبر بی جا و خودبرتربینی هم درش جلوگیری بشه!
کلا یاد گرفتن بندگی و یاد دادن بندگی به فرزند، شاید مهمترین وظیفه پدر و مادر باشه
خالی از لطف نیست به حدیث حضرت علی هم اشاره کنیم که فرمودند: بهترین میراث پدر برای فرزندش، ادب میباشد!
رتبهدهی
- جمعه ۱ آبان ۹۴
- ۰۱:۳۶
در ثانی یه موردی هم بود که تو یه مطلب عزیزی نظر داده بودن و جا داره اینجا مطرح کنم و اون هم این بود که تربیت مانند جاده ای هست که هر دو طرفش دره هست و والدینی که تو این جاده فرزندشونو به وسط جاده هل میدن که سقوط نکنه خیلی خوبه و بهترین تربیت هست ولی بی توجهی و ول کردن باعث سقوط از سمت راست میشه و هل دادن بیش از حد باعث میشه که بالاخره از سمت چپ سقوط میکنه ولی اینبار با یه نیروی خارجی که هلش میده و سقوطی به مراتب خطرناک تر(رعایت تعادل و دوری از افراط و تفریظ)
البته منظور از این زیاد هل ندادن این نیست که بزارین برخی مسایلو تجربه کنه بلکه منظور اینه که هر موردی رو تو سن مربوطه و مناسب به نوبت بهش اموزش بدین مثلا به محض دیدن اولین نشانه بلوغ،خودتون یا معلم و یا عمه یا خاله و یا دایی و …. که باهاش صمیمی هست ، مسایل جنسی و نحوه بارداری و ….. رو آموزش بدین
یه مورد هم اینه که داریوش اقبالی(خواننده) که سالها معتاد بودند و ۱۵ ساله که ترک کردن و مرکز ترک اعتیاد هم تاسیس کرده و هزاران نفر رو کمک کرده و ترک دادند،تو یکی از کنسرتاش تو سال ۲۰۱۰ گفتند که به فرزنداتون مسئله مواد مخدر رو تا قبل ۸ سالگی آگاهی بدین(پسر خردسال خودش که فک کنم الان حدود ۱۰ سال داره که تو اون کنسرت حدود ۶ ساله بود و اهنک سنتوری محسن چاووشی رو هم خوند ، اون موقع بهتر از خیلی جوونای ۲۰ ساله ی امروز داخل کشور اعتیاد رو میشناخت) و میگفتند که عمده شخصیت انسان تو سن ۳ تا ۸ شکل میگیره و باید تو این سن هم درست رفتار کرد که ببینه و یاد بگیره و هم بهش بگین و گوشزد کرد(آموزش صمعی و کلامی)
برام دعا کنین
رتبهدهی
- جمعه ۱ آبان ۹۴
- ۱۱:۰۱
سلام …
بچه ها معمولا از سن ۲ تا ۳ سالگی کم کم وابستگی رفتاری که دارن رو به استقلال میدن ..
معمولا این جمله رو میگن خودم میتونم این کار رو انجام بدم .. ( مثلا موقعی که میخواییم دستشون رو بگیریم از پله بیان بالا میگن خودم میتونم )
یا
در انجام فعالیت های عادی اکثرا به مامان باباشون میگن نه ..
توی این مرحله دیگه باید هم به بچه ها ازادی عمل بدیم هم باید یه محدوده مشخصی رو براشون در نظر بگیریم ..
یعنی توی یه محدوده مشخصی حق انتخاب داشته باشن ..
تا کم کم مستقل شدن شخصیتشون ایجاد بشه ..
رتبهدهی
- جمعه ۱ آبان ۹۴
- ۱۶:۵۲
رتبهدهی
- جمعه ۱ آبان ۹۴
- ۲۲:۰۲
ما بعدا که بزرگتر شدیم فهمیدیم مامانم وقتی زیاد پای کامپیوتر مینشستیم (البته اون موقع بین خواهر برادر نوبتی ساعتی کامپیوتر تقسیم میشد 🙂 ) مامانم بدون اینکه چیزی بگه بمون کنتور برق خونه رو میزد.. ما فکر میکردیم واقعا برق رفته خخخخخخخخخ
یه خاطره بی ربط.. اون موقع که من دبیرستانی بودم هنو ابرو نمیگرفتم داداشم رفته بود دانشگاه یه روز اومد خونه من و مامانم دیدیم ابروهاشو برداشته :۰ شاخ در اوردیم .. مستقیم رفت تو اتاقش .. مام هیچی نگفتیم بش تا بابام اومد مامانم بش گفت .. اون شب هیشکی حرف نزد .. فرداش که بابام از سر کار اومد رفت تو اتاق داداشم ۲ ساعت باش حرف زد بعد اون دیگه داداشم ابرونگرفت نمیدونم حالا چی بش گفت..
رتبهدهی
- جمعه ۱ آبان ۹۴
- ۲۲:۲۱
یکی اینکه یادمه از بچگی همه مون حساب پس انداز و قلک داشتیم و پولامون و جمع میکردیم بعد پدرم ما رو میبرد بانک تا بریزیم به حسابمون. بعد من همش منتظر ۱۵ سالگیم بودم و بالاخره سال ۸۱ من ۱۵ سالم شد و پدرم بم گفت از امروز خودت میتونی یه حساب به اسم خودت داشته باشی که اونروز end خوشحالی من بود :))))
بعدش تو ۱۸ سالگی قبل ورود به دانشگاه پدرم ضامنم شد تا من اولین وام رو از بانک بگیرم. اینا خیلی حس خوبی بم میداد.. حس میکردم بزرگ شدم و مستقلم!!!!
۱۳ سالم بود راهنمایی بودم و میرفتم کلاس زبان و این نقطه خوبی بود برای دوستی با کسایی که از خودم بزرگتر بودند و من عاشق این بودم که با دخترای دبیرستانی و دانشجو تو کلاس زبان صمیمی بشم… بعد امتحان پایان ترم موسسه بچه ها میخواستند برن کافی شاپ!! کافی شاپ رفتن برای یه دختر راهنمایی اونم سال ۷۸ اینا خیلی یییی بود!منم دوست داشتم برم. مامانم نگفت نروووو گفت باشه تو برو منم میام پشتتون.. خلاصه من بار اول که رفتم بدون این که بچه ها بفهمن مامانم اومد حتی تو کافی شاپ چند تا میز اونور تر نشست و …. دفعات بعد اجازه میداد تنها برم باشون…
این رفتارا بم این حس و میداد که خونوادم بم اعتماد دارن… و منم همیشه تا حالا سعی کردم این اعتماد و حفظ کنم..طوری که الان تنها بخوام برم خارج از کشور با دوستام بازم خونوادم همون جور اند..
وقتایی که ابتدایی بودم مامانم میرفت بازار بم میسپرد برنج و من درست کنم 🙂
پذیرایی از مهمونا حتی اگه اون چیزی که دست بچتون بریزه.. اصلا تو سرش نزنید یا دعواش نکنید ..یاد میگیره..
من ابتدایی بودم نون خونه رو من و داداشم یه روز در میون نوبتی میخریدیم:)
وظیفه نگهداری و مراقبت از خواهر کوچیکترم.
موقع خرید حق انتخاب داشتیم که لباس مون و خودمون انتخاب کنیم.
حتی راهنمایی بودیم برای خرید زمین وماشین پدرم بامون حرف میزد و نظرمون و میپرسید هرچند نظر خاصیم نداشتیم ولی مشورت گرفتن اونا از ما بمون حس خوبی میداد.
رتبهدهی
- شنبه ۲ آبان ۹۴
- ۱۰:۰۹