دسته‌ها
ازدواج تنهایی دخترانه دوست پسر دوست دختر دوستی نامشروع رابطه ی دوستی رل

فراموش کردن عشق

فراموش کردن عشق

فراموش کردن عشق
فراموش کردن عشق

سلام خدمت شما
من یه پسر ۲۰ ساله دانشجو هستم ، معماری میخونم
خواهش میکنم این پست رو ب نمایش بذارید تا نظر بقیه رو بدونم،با سپاس از شما
کلاس دوم دبیرستان بودم که از یکی از دخترای فامیلمون خوشم اومد و من از طریق دختر عمم باهاش دوست شدم
جریان خییلی مفصلی داره ک ب طور خلاصه میگم
بعد دوستی با این خانم کم کم عاشقش شدم و…
تا اینک ماه رمضون ۹۴ اتفاقی افتاد و باعث شد از هم جدا بشیم.البته این جدایی موقتی بود.
خرداد ۹۵ بود ک دوباره بهم رسیدیم,تو این مدت براش خواستگار اومد ک جواب رد داد و بمن گفت بخاطر تو با هیچکس دیگ ای ازدواج نمیکنم،فقط تو تو !!!
مرداد ۹۵ براش خواستگار اومد و جواب مثبت داد لعنتی
خییییلی عذاب کشیدم بخاطر شکست عشقیم.
تا اینک چند شب پیش (نامزد داره) بهم زنگ زد بیا ببینمت و…منم فورا بهش گفتم (گمشو دیگ بهم زنگ نزن) زود قطع کردم
تازه داشتم فراموشش میکردم، تو رو خدا یکی بمن بگه چجوری این مدت عشقمو رو فراموش کنم؟هر کاری میکنم نمیتونم!!!
چطور این تنفری که ازش دارم فراموشش کنم؟

لطفا راهنمایی کنید.

نظر یکی از دوستان:

دوست عزیز تحت هیچ شرایطی نه به تماسش جواب بده نه به دیدنش برو چون کم میاری. رک بگم اون به درد تو نمیخوره چون اصل رابطه تعهده . تو هم مردی حتما از طرفت اینو میخای . اون خانم الان این قانون رو زیر پا گذاشته با وجود نامزدش به شما زنگ زده. نه قصد دفاع دارم نه قضاوت . ولی بالاخره باید یاد بگیریم که پای انتخاب خودمون بمونیم و حرمت حریم ها رو داشته باشیم . پا تو زندگی هم نکنیم. و این اینو خواهرانه بهت میگم با دل مهربون و عاشق پیشه ی که داری مطمئن باش بازم میتونی طمع عشق رو بچشی و احساست رو به دختری که عشق و محبتت رو به انتظار نشسته هدیه کنی. خیلی مراقب باش . حتما دختر عمه ات رو در جریان بذار البته اگه قابل اعتماده و از دختره بخاد که دیگه بهت زنگ نزنه. سعی کن در دسترس این خانم نباشی . چون تو سن و سال پایین هستی و تابع احساست و این باعث میشه که سطحی و گذری تصمیم بگیری بدون اینکه فردا رو در نظر بگیری. البته همه اینها رو بری این میگم که این زن در حال حاضر به یک مرد متعهده و دست به انتخاب زده . اما اگه تنها خودش بود شرایط فرق میکرد.در پناه حق

نظر یکی از دوستان:

دلت رابتکان…
اشتباهاتت وقتی افتاد روی زمین…
بگذارهمان جابمانند…
فقط ازلابلای اشتباه هایت یک تجربه رابیرون بکش… قاب کن…
وبزن به دیوار دلت…اشتباه کردن اشتباه نیست…دراشتباه ماندن اشتباه است…(فروغ فرخزاد)

نظر یکی از دوستان:

فقط باید تکلیفت رو باخودت روشن کنی اگه هنوزهم به هردلیلی بهش فکرمیکنی ایرادی نداره اما سعی نکن برای ازبین رفتن یاد وخاطره یا تنفرت سراغ یکی دیگه بری ،اون خانوم مشکل خودشه که هنوز هم به شما زنگ میزنه هرچند کارش درست نیست چون داره با دل واحساسات وشخصیت وارزش وجودیه یکی دیگه (شوهرش)وحتی شما وخودش بازی میکنه ،کاری که شوهر من بامن کرد وفقط الان من دارم عذاب می کشم چون هیچ اعتمادی از هیچ لحاظی برام باقی نمونده،پس هر کاری می کنی فقط سراغ کس دیگه ای نرو تا وقتیکه به هردلیلی بهش فکر میکنی ،دنبال جایگزین نگرد چون اکثرا بعدازاینکه همچین چیزی برا هرکی پیش میاد فورا میرن سراغ یکی دیگه که وواقعا فکر می کنن عاشق طرف جدیدشون شدن اما کاملا دراشتباهن چون دراینجور مواقع سه احساس وجود داره که باعشق اشتباه گرفته می شه ۱٫شهوت ۲٫ روابط وسواسی۳٫روابط برگشتی

============================

شاید این مطالب برایتان مفید باشد

 >وحشت از شب زفاف

 >زودانزالی شب زفاف

 >ازدواج در شبکه های اجتماعی

============================

دسته‌ها
ازدواج تنهایی دخترانه عاشقانه

تنهایی دخترانه

تنهایی دخترانه

تنهایی دخترانه
تنهایی دخترانه

سلام خدمت شما
من ۲۲ سالمه.(دخترم)خیلی احساس تنهایی میکنم. همیشه با خودم فکر میکنم خوش به حال پسرا که هر وقت دلشون میخواد ازدواج کنن به خانوادشون میگن و میرن خواستگاری و تمام…
اما ما دخترا که نمیتونیم به کسی بگیم. ما دخترا باید چیکار کنیم پس؟؟فقط منتظر بمونیم،تا کی…؟؟؟

جواب یکی از دوستان:

با این گفته شما- یعنی که ما تو این سن مونیدم(بالای ۳۰) باید بریم بمیریم- بابا اینده که فقط به ازدواج نیست- با دوستات بروبگرد- بروکوه- تفریح- کلاسهای اموزشی- درس بخون- دنبال یه کار مناسب (حتی توی خونه)- باش- بابا این همه کلاس و تفریح- فقط چسبیدی به ازدواج؟؟!!!!
اصلا فکر نکن که پسرها راحت هستن- اونها هم نمی تونن در هر خونه ای رو بزنن برن تو- بعد ببینن که به درد هم نمی خورن- تازه این وسط اگه خانم حساس باشه که میگه با اقا پسر یک ساعت حرف زدم پس چرا جوابی ندادن؟!!!
بابا بی خیال- دنیا که به اخر نرسیده- هر وقت دلت گرفت برو حرم

نظر یکی از دوستان:

اخه خواهرم۲۲سال که سنی نسیت دخترهای هستن که۳۰ سالو رد کردن هنوز ازدواج نکردن پس اون بیچاره ها چیکار میکنن فکر کن ببین اونا چه فشاریو تحمل میکنن.توکلت به خدا باشه انشالله همه جوونا به مراد دلشون برسن.اما در مورد پسر کاملا اشتباه فکر میکنین اگه به این راحتی بود که شما گفتین اون وقت سن پسرها واسه ازدواج بالا نمیرفت با اینکه اکثر پسرا نیاز عاطفی دارن و دوس دارن ازدواج کنن ولی به دلیل شرایط جامعه نمیتونن

=========================================

شاید این مطالب برایتان مفید باشد

 >چرا ازدواج کنم؟

 >سرد بودن همسرم

 >دیوانه وار عاشقشم

=========================================

دسته‌ها
ازدواج روانشناسی عاشقانه

عاشقشم ولی نمیزارن

سلام خسته نباشید.

من الان حدود یه سال که به یه دختر علاقه دارم ایشون هم به بنده علاقه داره و به گفته خودش برای اولین بار تو زندگیش عاشق شده البته میدونم که راست میگه.من از طریق خانواده هم برای خواستگاری اقدام کردم اما اونا گفتند ۲سال دیگه بعد از تموم شدن درسم برم خواستگاری اما من نمیخوام۲سال صبر کنم دیگه واقعا خسته شدم ، من توسنی هستم که واقعا نیاز به ازدواج دارمممممم تا همین الانش زیاد به گناه افتادم.آیا کار اونا درسته؟مامانم ۲دفعه زنگ زده خونشون اما……من چکار باید بکنم؟اه آخه این چه وضعشه …

پاسخ :

سلام

این که خانواده دختر میگن ۲ سال دیگه ، یه حرف تقریبا منطقیه . اونا که نمی تونن همین طوری و بدون این که شما رو بشناسن دو دستی دخترشون رو تقدیم شما بکنن . اونا باید مطمئن بشن که شما مرد زندگی هستی . و شما واقعا دختر اونا رو می خواید و بعد از مدتی از چشم شما نمی افته . 

منم اگه جای پدر دختر مورد نظر شما بودم و می دونستم که در اثر فشار جنسی این قدر عجله دارید . با شما مخالفت می کردم .

آرامش داشته باشید و سعی کنید فشار جنسی که روی شما هست رو کنترل کنید . و در آرامش کامل ببینید که اصلا اون معیارهای لازم برای زندگی مشترک با شما رو داره یا نه ؟

اخلاقش ، رفتارش ، ایمانش ، سطح توقعاتش ، خانه داری اون ، شوهر داری اون ، بچه داری اون ، صبر و تحمل اون و …

به همه ی اینا فکر کردید ؟

اصلا شما مقدمات شروع یه زندگی مشترک رو فراهم کردید . شاید بگید من که الان نمی خوام عروسی کنم ؟! خب درست . اومدیم و رفتید خواستگاری و اونا هم قبول کردند . عقد هم بستید ! اگه دختره راضی به خلوت کردن با شما نشد چی ؟ نگید وظیفه شه . اومدیم اون از ترس آینده به این وظیفه عمل نکرد . اون موقع ممکنه ناراحتی هایی پیش بیاد .

اگه خانواده ی اون این اجازه رو ندادن چی ؟

با این عجله و فشار جنسی که دارید اگه خلوتی پیش اومد حتما می خواید در همون دوران عقد کار رو تموم کنید دیگه !!! به عاقبتش فکر کردید ؟

اومدیم و بعد از این که آتیش فشار جنسی شما خاموش شد   و آرامش پیدا کردید و بعدش متوجه عیب و ایراد های دختره شدید نمیگید که ای بابا این که پر از عیب و ایراده ! این اصلا اون طور که من می خواستم نیست !

نگید غیر ممکنه که من چنین حرف هایی بزنم ! اتفاقا با این حالی که شما دارید احتمالش خیلی زیاده ! الان شما چون به دختره علاقمند شدید خیلی از عیب و ایراد هایی که ممکنه اون داشته باشه رو زیر سبیلی رد می کنید و میگید ایرادی نداره یا میگید قابل تحمله ، یا این که اصلا اونا رو عیب نمی دونید .

پس ؛

در تصمیم تون تجدید نظر کنید . نه این که قید دختر مورد علاقه تون رو بزنید . میگم این قدر عجله به خرج ندید . بذارید رتبه اولویت رفع فشار جنسی برای شما کمتر بشه .(خیلی مهمههه)

هر موقع ایمان دختره ، اخلاقش ، رفتارش و … از دید شما در اولویت قرار گرفتن اون موقع می تونید به یک ازدواج دائم و طولانی مدت امیدوار باشید .

مدت دو سالی هم که خانواده دختر مطرح می کنن به احتمال زیاد برای سنجش میزان علاقه ی شما به اون دختر هست . بالاخره هر خانواده ای روش هایی برای سنجش داماد آینده شون دارن . از شانس شما این خانواده این طوری رفتار می کنن .

پس این که میگید خانواده دختر سختگیری می کنن درست نیست . اونا می خوان شما رو امتحان کنن . خدا وکیلی شما اگه یه دختر یا خواهر داشتید به کسی مثل خودتون ( با این اوضاع و احوال ) می دادید ؟!

نمیگم شما عیب و ایرادی دارید . منظورم اینه که معیارهای شما برای ازدواج به درستی اولویت بندی نشدند .

به نظر من ، شما اول باید راه های کنترل قشار جنسی رو اعمال کنید . بعدش به فکر تموم کردن درستون باشید . و مقدمات شروع یه زندگی مشترک رو آماده کنید .

شاید وقتی اونا ببینن که شما سخت پیگیر هستید از نظرشون برگشتند . ولی تا حرکت مثبتی از جانب شما نبینن اوضاع به همین منوال پیش خواهد رفت .در ضمن همیشه امیدوار باشید

موفق باشید